کیستی؟
که این سان صبور و سخت
همپای قلب من
یک عمر زیستی
کیستی؟
که این سان ترانهخوان
بر زخمهای پنجره
با من گریستی؟
نامت خداست؟
جان جهان است؟
یا پدر؟
یا هر کجا که نام تو آنجاست
نیستی؟
در التهاب هر تپش پاک؟
در اتفاق انگور؟
یا در سکوت صاف دلی سبز و چاکچاک؟
یکدم به ما بگو
در ازدحام اینهمه آشوب و اشتیاق
آخر تو کیستی؟
صدیق.